999994424

 

این غزل یکی از سروده‌های ایشان است که به آستان مقدس امام زمان(عج) تقدیم شده و برای نخستین بار در سال 1390 منتشر شد.

 

 
دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است

 

جان را هوای از قفس تن پریدن است

از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان

 

بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است

دستم نمی‌رسد که دل از سینه برکنم

 

باری علاج شکر گریبان دریدن است

شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت

 

خورشید من برآی که وقت دمیدن است

سوی تو این خلاصه گلزار زندگی

 

مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است

بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو

 

هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است

با اهل درد شرح غم خود نمی‌کنم

 

تقدیر قصه دل من ناشنیدن است

آن را که لب به دام هوس گشت آشنا

 

روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: